تو خودت خوب میدانی عشقهای این زمانه پوچ است تو خودت خوب میدانی احساسات قلبها دروغین است مرا خوب نگاه کن ، غرق شو در چشمانم، میبینی که اینک در کنار توام میبینی که من نیز مثل تو خیره به چشمان توام اگر حرفهای مرا میشنوی ، اگر درک میکنی چه میگویم تا آخرش می مانی تا آخر حرفهای مرا میخوانی بگذار همیشه همینگونه باشیم، خیانت و بی وفایی را به قصه عشقمان اضافه نکن نگذار این قصه تلخ تمام شود ، نگذار قصه گو چشمهایش پر از اشک شود بگذار با شبهای پر ستاره مهربان باشیم ، با خواب شبانه آرام باشیم ، با طلوع فردا شاد باشیم بگذار همیشه احساس کنم یک عاشق واقعی ام و احساس کنم یکی هست که از ته دل مرا میخواهد بگذار برای یک بار هم که شده باور کنم که از روی هوس با من نیستی ، در قفس زندگی تنها نیستیم برای یک بار هم که شده به همه بگویم که عاشق هم هستیم نه از ترس اینکه همه از تو دور شوند بگویی که تنها هستی! نگو به پای من نشستی ، همیشه بگو به عشقمان وفادار هستی ، این همان عهدیست که در روز اول با هم بستیم، اگر یادت نرود، اگر فراموش نکنی ، اگر آتش این عشق را با آب سرد بی وفایی خاموش نکنی همیشه بمان ، همیشه این شعری را که اینک نوشته ام زیر لب بخوان... سعدی میگوید : چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت درمانش تحمل است و سر پیش انداخت یا ترک گُلِ لعل همی باید گفت یا با الم خار همی باید ساخت نظامی میگوید : خدایا تویی بنده را دستگیر بود بنده را از خدا ناگریز تویی خالق بوده و بودنی ببخشای بر خاک بخشودنی عبید ذاکانی میگوید : جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست دیوانه این چنین که منم در بلای عشق دل عاقبت نخواند و عقلم به کار نیست گر خواندنت مراد و گر راندنت آرزوست آن کن که رأی توست مرا اختیار نیست ما را همین بس است که داریم درد عشق مقصود ما زِ وصل تو بوس و کنار نیست ای دل همیشه عاشق و همواره مَست باش کان کس که مست عشق نشد هوشیار نیست با عشق همنشین شو از عقل بر شکن کو را به اهل نظر اعتبار نیست هر قوم را طریقی و راهی و قبله ای است پیش عبید قبله بجز کوی یــار نیست از شبنم عشق ، خاک آدم گِل شد شوری برخواست ، فتنه ای حاصل شد سرنِشتَر عشق به رگ روح زدند یک قطره خون چکید و نامش دل شد عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند اگر خورشید بر یک حال بودی شعاع او به یک منوال بودی ندانستی کسی کین پرتو اوست نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام تنها و دلگرفته ، بیزار و بی امید از حال من مپرس که بسیار خسته ام به نام تک نوازنده گیتار عشق عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من شب هجران نکند قصد دل آذاری من روزگاری که روان رونق بازارم بود تو نبودی که بیایی به خریداری من طبیبا دردسرم کن که من بیمار هجرانم به دارو احتیاجی نیست سخت محتاج دیدارم نا ز آن پاک دلانیم که ز کس کینه نداریم یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم اگرگرم واگر سردیم باهم اگر سبز واگر زردیم با هم همین اول بیا عهدی ببندیم اگر سود و ضرر کردیم با هم چگونه بگذرم از تو؟چگونه که ما همزاد یکدردیم باهم من از این راه می ترسم نترسم؟ بیا!از نیمه برگردیم باهم میان کینه ها از خود بپرسیم که آیا ما جوان مردیم باهم چنان با من شبیهی..نیست پیدا دو تن ..انگار یک فردیم باهم
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیرو رو شد برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه ابرو باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی اما تا قایقی اومد از من ودلم گذشتی رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا من ودل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی لحضه های بی تو بودن میگذره اما به سختی دل تنها وغریبم داره این گوشه میمیره ولی حتی وقت مردن باز سراغت رو میگیره میرسه روزی که دیگه قعر دریا میشه خونم اما تو دریای عشقت باز یه گوشه ای میمونم...
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم .. می خوام بگم تو دنیای منی .. می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره .. می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !! می خوام بگم شدی مجنون عشقم … می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم ! می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم .. می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !! می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !! می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم … می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم … می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم … می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم … می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم .. می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !! می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !! می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم .. می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم … می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !! می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !! می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم .. می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !! می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….! پشت درای بسته ، عاشق دل شکسته داره هوای خوندن با تو عزیز خسته
نزار تا بیشتر از این به پای تو بسوزم آره خودم فداتم فدای اون چشاتم به قربون نگاتم همیشه خاک پاتم بیا که زندگی رو به چشم تو ببینم تو این دیار غربت کنار تو بشینم تحمل کردن قشنگه اگه قرار باشه یه روزی به تو برسم انتظار آسونه اگر قرار باشه دوباره تو رو ببینم اگه قرار باشه دستاتو تو دستام بگیرم مشکلات حل میشه اگه قرار باشه روزی به پات بمیرم اشکهام به لبخند تبدیل میشه اگه یه بار ببوسمت و لبخندهام دوباره به اشک فقط اگه ببینم خیال رفتن داری اما بدون دوستت دارم از پشت این همه فاصله از پشت این همه حرف دوستت دارم تا بی نهایت عشقم A.M برای تو می نویسم، سر تو مهربونی بذاری به روی شونم این آپو محبوب گذاشته واس علی جونش که دنیاشه علی؟ دوست داااااااااااااااااااااارم
داستـانی است که بر هر سـر بازاری هست
دوستت دارم
برای تویی که عشق با نام تو آغاز شد و عاشقی با یاد تو رسوا!
ای قشنگ ترین واژه در الفبای زندگی ام!
صدای مرا بشنو که از پشت قرن ها انتظار آمده ام،
میدانم که تو از نسل بهشتی،
از نسل عاشق بودن،
تو از رها بودن در ثانیه ها و از بی قراری لحظه های ناب آمده ای!
و من اینک میدانم که جرعه ای بیش نیستم
در دریای عطر تو...
تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته
رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته
باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
باقیش و بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی
یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم
از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم
یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید
دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده
تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز
سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه
بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه
همیشه نبودن تو کرده این دل و کلافه
می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من
می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته
اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
آخ چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه
تو که چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س
تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن
من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |