سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین عاشق

 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون بهونه همیشگی
فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیشه منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون
فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت و واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چقدر دلم تنگ برای دیدنت


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 2:50 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

میان ماندن و رفتن یکی را دوست دارم

لیک حیرانم نمی دانم کدامش را؟

فقط آنقدر می دانم میان ماندن و رفتن یکی را برگزیدن سخت دشوار است سخن را ساده تر گویم

اجل آنسو نوای شور می خواند

دل از هنگامه ی رفتن نمی ترسد

ولی هرگز نمی خواهد میان ماندن و رفتن یکی را فرق بگذارد

زمان تنگ است و در افکار می رقصد

حیاط و باغچه?کوچه نوای بچگی?بازی غبارِ زندگی?فرزند اما من نمی دانم کدامش را؟

ماندن یا که رفتن دوست می دارم؟

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

 

از جنس کدام نور بودی ستاره من؟

 

که جسارت با تو بودن در من جنبید؟

 

و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

 

...و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی

 

و این شد

 

"عاشقانه ی آرام "من و تو


نوشته شده در چهارشنبه 92/7/17ساعت 9:53 صبح توسط علی نظرات ( ) | |

   

 

من حسرت دیدار تو دارم به که گویم


 

 

  از بهر تو من ابر بهارم به که گویم

 


 
 غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم


 

 

 از نرگس چشم تو خمارم به که گویم 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/7/17ساعت 9:46 صبح توسط علی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ