دیشب با خدا دعوایم شد... فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد چند قطره اشک ریختم... و خوابم برد مادرم گفت: نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد...
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی میان ماندن و رفتن یکی را دوست دارم لیک حیرانم نمی دانم کدامش را؟ فقط آنقدر می دانم میان ماندن و رفتن یکی را برگزیدن سخت دشوار است سخن را ساده تر گویم اجل آنسو نوای شور می خواند دل از هنگامه ی رفتن نمی ترسد ولی هرگز نمی خواهد میان ماندن و رفتن یکی را فرق بگذارد زمان تنگ است و در افکار می رقصد حیاط و باغچه?کوچه نوای بچگی?بازی غبارِ زندگی?فرزند اما من نمی دانم کدامش را؟ ماندن یا که رفتن دوست می دارم؟ %%%%%%%%%%%%%%%%%%%%% از جنس کدام نور بودی ستاره من؟ که جسارت با تو بودن در من جنبید؟ و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم ...و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی و این شد "عاشقانه ی آرام "من و تو من حسرت دیدار تو دارم به که گویم از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
از نرگس چشم تو خمارم به که گویم
همه را امتحان کرده ام!!!! قرص خواب _ روانشناس _ مدیتیشن ... مسکن خنده های زورکی هندزفری توی گوش و گریه کردن دوستان جدید... دل من این حرفها حالیش نمیشود! اغوشت را میخواهم...
?ه روزا??
. برای عکس هایی که از تو گوشیم پاک کردم برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگه چیزی توش نمی نویسم برای کسی که مدتهاست ندیدمش برای آدمهای حسودی که دورم می چرخیدن و نشناختمشون برای آرامشی که مدتیه دیگه ندارمش برای خودم که حالا خیلی عوض شده... گفت : بزن به سلامتی پت و مت ! تو که نیستی زندگیم و زیر پای کی بریزم عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره طاقت دوری ندارم تو بیا بمون کنارم عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره من به تو علاقمندم دوست دارم با تو بخندم دوست دارم که این چشامو باتو رو دنیا ببندم من شبها ستاره هارو توی چشمات می شمارم خودمو به دست گریه روی شونه ات می سپارم گریه هام از سر شوقه شوق این احساس زیبا دلخوشی به با تو بودن کارمه هر شب همین جا دوست دارم هر جا که می ری با تو باشم هم قدم شم دوست ندارم که یه لحظه از دنیایه تو کم شم من به تو علاقمندم
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشههایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
صبور باش و ساکت.....
با هم قهر کردیم ...
رفتم گوشه ای نشستم ....
صبح که بیدار شدم ....
آره بازم منم همون بهونه همیشگی
فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیشه منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون
فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت و واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چقدر دلم تنگ برای دیدنت
غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم
?ه شبا??
به ?ه آدم خاص? خ?ل? احت?اج دار?
گوش?تو بر م?دار? شمارشو بگ?ر?
اما م?دون? ب? فا?ده س
ا?نقدر دلگ?ر و دلتنگ? که ?هو بخودتم?ا?
م?ب?ن? خ?ره شد? به ?ه صفحه ?
خالی بی جواب
اشکات سراز?ر شدن
بعد با خودت فقط ?ه جمله م?گ?
اون همه دوست داشتن
اخرش چرا ا?نطور? شد ...؟
مادر " مرا ببخش درد بدنم بهانه بود !
کسی رهایم کرده بود...
که صدای بلند گریه ام
اشک هایت را در آورد...!!!
.
.
گفتم : حتما به خاطره اینکه خنده دار بودن ؟
گفت : نه ، به این خاطر که تا تهش با هم بودن !
واسه کی دلم بمیره وقتی تو نیستی عزیزم
دست سرد این زمونه دستم و از تو جدا کرد
بازی دوری و حسرت با دلای ما چه ها کرد
همه ارزوم همینه که ببینمت دوباره
دوری تو داره اروم من و از پا در میاره
رنگ پیری زره زره تو وجودم پا میزاره
ارزونی قدم تو همه ی دار و ندارم
ای قشنگترین ترانه با تو بودن ارزوم
ای تو نیمه وجودم بی تو عمر من حروم
همه ارزوم همینه که ببینمت دوباره
دوری تو داره اروم من و از پا در میاره
رنگ پیری زره زره تو وجودم پا میزاره
نمیزارم که جدایی عشقم و از تو بگیره
چشم براه تو می مونم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |