بهش گفتم چون دوستم داری بهم نیاز داری یا چون بهم نیاز داری دوستم داری؟ بعد از سکوتش خندید و گفت جمله ی قشنگیه! ولی... چرا هیچوقت به جمله ی قشنگم پاسخ نداد؟ اما... اگه اون یه روزی این سوال رو ازم می پرسید بهش می گفتم: چون دوست دارم بی نیازترین آدم شهره زمینم...
اسمت را گذاشتم گل ترسیدم پژمرده بشی، گذاشتم خورشید ترسیدم غروب کنی، گذاشتم جونم که اگه خدایی نکرده رفتی منم برم کاش می دانستیم زندگی کوتاست کاش از ثانیه های زندگی لذت می بردیم کاش قلبی رو برای شکست انتخاب نمی کردیم کاش همه را دوست داشتیم کاش معنی صداقت را با هم می فهمیدیم کاش هیچ کودک فقیری دیگر خواب نان تازه و داغ را نمی دید کاش دلهایمان دریایی می شد کاش می فهمیدیم زندگی زیباست و لذت می بردیم تا نهایت کاش می دانستیم که ما نمی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دلهای زخم خورده نبود سلام ماه من امشب قرار بود یه آپ ادبی بذارم ولی... الان که دارم مینویسم تو بهم گفتی ی ساعت وقت دارم انتخاب کنم یا تو رو یا رفتنو اخه ماه من تو که میدونی زندگی بدون تو برام پوچه این شرطای بیخود چیه میذاری تو که میدونی اگه یساعت نباشی محبوبت چه حالی میشه اونوقت 3 شبه تنهاش گذاشتی عزیز من نفسم عشقم من دنیا رو بی تو نمیخوام تو میدونی بدون تو سختمه میخوای عذابم بدی بخدا من بهت دروغ نگفتم از اون شب ی لحظه نخوابیدم و منتظرتم میدونم حرفام زیاد عاشقانه نیس و از ته دله باورم کن تو رو خدا تقدیم به کسی که میپرستمش( M) نمی دانم از کجا شروع کنم ،اول این دفتر زندگی کجاست تا با الفبای عشق ان را تزئین کنم؟اما دیگر نیازی به تزئین دفترم ندارم چرا که دفترم را برای مستاجر دلم فرستادم،کسی که همه وجود من است، کسی که برایش شب ها اسمان را از ستاره تزئین می کنم تا با خیالی راحت به خواب شیرینش فرو رود .زندگی من از آن اوست چرا که به من طعم زندگی را چشید (خداوندا تو را شکر می گوییم به خاطر اینکه یاری به من دادی تا زندگی را حس کنم تو را شکر می گوییم به خاطر اینکه کسی را به من هدیه کردی که دریا وسعت چشمان او را ندارد ) نمی دانم چگونه به او بگویم که چقدر دوستش دارم ؟؟؟؟ حتما انتظار دارید از حروفی بی ارزش استفاده کنم که فقط و فقط در تعقیب هم دیگر می ایند؟ عشقی که بین ما وجود دارد عشقی جاودان می باشد که این جهان و این کره ی خاکی قدرت درک او را ندارند (بر خود می بالم که خداوند بین من و او عشقی این چنین قرار داده )اما به اجبار و امتحان اکنون در این کره زندگی می کنیم و باید قانون های این جهان را استفاده کنیم.شب و روز به دنبال جمله ای میگشتم تا ببینم والاترین جمله برای اثبات عشق کدام است که جمله ای جز این نیافتم که دوستت دارم که به راستی صادق است و بی الایش و در عین سادگی وسعتی دارد که باید ان را درک کرد پس ای بهترین من دوستت دارم ای یار زندگی من دوستت دارم دوری برایم سخت است ولی بازهم دوستت دارم روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک فقط می خوان بهت بگن :. . . . . تولدت مبارک M ---------------------------------------------------------------------------------------------------- اینم کیک تولد نمیخواین برای عشقم شعرتولد بخونین؟تا شعماشو فوت کنه!!! تولد،تولد،تولدت مبارک بیاشعمارو فوت کن تا صدسال زنده باشی=== حالا بفرمایید کیک نوش جونتون. این کیک خوردن داره هااااااا تولدت مبارک ازطرف خودم هدیتو بعدا بهت میدم امیدوارم همیشه زنده باشی عزیزم تولدت مبارک عشقمM
دیرگاهیست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام دگر آئینه ز من با خبر است / که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم / همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید / تا نبینم که چه تنها شده ام . . . نیمه شب نیمه شب مست می گذشتم از در ویرانه ای تا که چشمم خیره شد بر چراغ خانه ای نرم نرمک پیش رفتم تا کنار پنجره تا که دیدم صحنه ی ویرانه ای پدرک پیر و فلج افتاده اندر گوشه ای مادرک مات و مبهوت همچو پروانه ای پسرک از سوز و سرما میزند دندان به لب دخترک مشغول عیش خویش با بیگانه ای از آن پس سوگند خوردم تا که مست نروم سوی ویرانه ای تا نبینم دختری عصمت فروشد بهر نان خانه ای اگه گریه بذاره می نویسم کدوم لحظه تو رو از من جدا کرد؟ نگو اصلا نفهمیدی نگو نه تو بودی اونکه دستامو رها کرد خودت گفتی خداحافظ تموم شد منو تو سهممون از عشق این بود خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی آخر قصه همین بود اگه مهلت بدی یادت میارم روزایی رو که بی تو عین شب بود تموم سهمت از دنیا عزیزم بذار یادت بیارم یک وجب بود بهت دادم تموم آسمونو خودم ماهت شدم آروم بگیری حالا ستاره ها دورت نشستن منو ابری گذاشتی داری میری بیا برگرد از این بن بست بی عشق بذار این قصه اینجوری نباشه آخه بذر جدایی رو چرا تو چرا دستای تو باید بپاشه؟ خداحافظ نوشتن کار من نیست آخه خیلی باهات ناگفته دارم اگه گریه بذاره می نویسم اگه مهلت بدی یادت میارم اگه گریه بذاره می نویسم کدوم لحظه تو رو از من جدا کرد؟ نگو اصلا نفهمیدی نگو نه تو بودی اونکه دستامو رها کرد خودت گفتی خداحافظ تموم شد منو تو سهممون از عشق این بود خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی آخر قصه همین بود غم دوری خیلی سختِ مخصوصاً اگه تو باشی مخصوصاً اگه بری تو دیگه پیش من نباشی می دونی که بی توموندن توی دنیا یه عذاب اگه تو یه روز نباشی زندگیم بی تو خراب * * * نزار اینجا من بمونم حیرون و خیلی پریشون مهربون برگرد تو پیشم دلمو انقدر نسوزون نگو که خبر نداری دارم از دوریت می میرم جای دستای قشنگت دستای غمو می گیرم * * * نمی تونم نمی تونم دیگه من بی تو بمونم به خدا سخته واسه من که دیگه تو رو نبینم بیا و منو رها کن از غمو غصه جدا کن بیا و بمون کنارم به دلم تو اعتنا کن * * * منمو دلی شکسته که به پات هنوز نشسته تویی و دوری چشمات بی تو بودن خیلی سخته غم دوریتو نمی شه یکمم تحملش کرد نمیشه طاقت بیارم توی دنیای پر از درد کاش می شد همیشه کنار من می ماندی و هیچ وقت مرا ترک نمی کردی . دانه های دل دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم *************************** آیینه گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست حاصل خیره در آیینه شدنها آیا *************************** شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با ما چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد که او هرگز شکستم را نفهمید اگه چه تا ته دنیا صدا کرد
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |