شخصی در یک فروم نوشته بود بهشت کجاست؟ هر کس نظری داده بود. یکی نوشت بهشت آنجاست که عشق باشد. حدود بیست نفر اومدن و حرفشو تایید کردن. ولی عشقی که تو بهشت هست: باربارا اسپرینگر(تجربه کننده ی مرگ تقریبی): متوجه یک وجود ملکوتی و درخشان شدم. اون موجود من رو در بر گرفت ومن عشقی پر قدرت رو تجربه کردم. این عظیم ترین عشق عالم بود. عشقی از اون عظیم تر رو نمیتونم تصور کنم. این عشق مطلق ، واقعی و با شکوه بود. دکتر دایانا موریسی(تجربه کننده ی مرگ تقریبی): من فقط یک بار به داخل تونل نرفتم بلکه چندین و چند بار به داخل تونل رفتم و برگشتم و یک بار که داشتم به داخل تونل میرفتم کاملا حس کردم که کسی اونجا منتظر منه.
ازم پرسید بخاطر کی زنده ای؟ *با این که میخواستم داد بزنم به خاطر تو *بهش گفتم به خاطر هیچکس -دوباره ازم پرسید پس بخاطر چی زنده ای؟ *با این که دلم داد میزد بخاطر دل تو *بهش گفتم بخاطر هیچ چیز *منم ازش پرسیدم تو بخاطر کی زنده ای؟ -بهم گفت به خاطر کسی که بخاطر هیچکس وهیچ چیز زنده است
بلاخره فهمیدم که اون یه زنه میتونستم اونو ببینم. من حیران بودم نمیدونستم که چطور میتونستم اونو از همه طرف ببینم. اون یک وجود یک پارچه بود و درخشش عجیبی داشت.
اون عزیز ترین و دوست داشتنی ترین کسی بود که من در طول عمرم دیده بودم. و اگه وقت داشته بودم که در این دنیای عینی و در کالبد فیزیکی یک میلیون سال دیگه هم زندگی کنم فکر نمیکنم کسی رو پیدا کنم که عشقی مثل اون به من بده.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |