این پست رو تقدیم میکنم به هر کسی که دلش شکسته و مجبور شده به هر حال عشقش رو فراموش کنه گر زه فراموشی عشقت می خواره شدم رفتم و می را زدم و مست شدم بر در می خونه دو سه پیک خوردم افسوس که در ساقه می عکس تو افتاد افسوس که از این راه نیافتم علاجی با منقل و وافور شدم همدم تریاک گفتند کنون زه می خونه آروم نگیری
رو سوی خرابات بکش بنگ رفتم به خراباتی و یکباره خودم را در دود و دم بنگها رها کردم دچار توهم شدم موش را شیر میدیدم و شیر را موش اما چه بگویم که در آن حالت نعشه از حلقه وهر دوذ هزار حلقه گیسوی تو دیدم انجام من آن شد که بجز گرد سفید همدم و همیار ندیدم اما چو نشستم نفسی چند کشیدم در زر ورقش رقص کنان قامت دلجوی تو دیدم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |