صبح یک روز بهاری از خواب تکراری برمی خیزم در ابتدای این روز تکراری به فکر اینم که چگونه رنگ تکرار را با تفاوت، از این روز کمرنگ کنم.
تکرار بر همه اعمال و رفتارو کردار آدمی سایه انداخته است.
در حیرتم که چگونه جمله "دوستت دارم" خود را از این معرکه جدا کرده است گویا این جمله هرگز رنگ تکرار را به خود نمی گیرد.
هر زمان و هر مکانی که از لسان آدمی بیرون می آید رنگ تازه ای دارد.
تک تک حروف این جمله گویا مثال بازیگران هر بار برای گوینده صحنه های نویی را بازی می کنند وشاید هم برای شنونده...
آری "دوستت دارم" جمله ای که بر خلاف سایر جملات آدمی هرگز رنگ تکرار به خود نمی گیرد.
این جمله را از یک دیگر دریغ نکنیم!!!!
ولی کسی نیست به من این حرف رو بزنه از ته قلب
آدم هایی که آرزو دارند عشقشان آفتاب؛مهتاب ندیده باشد همیشه این اصل را فراموش می کنند که انسان تنوع طلب است مخصوصا بعد از ازدواج.........(ویکتور هوگو) چطوری می شه هم آفتاب و ندید و هم مهتاب و........شاید بشه آفتاب و ندید چون بد جور نورش چشم و اذیت می کنه ؛ولی مهتاب و چیکارش کنیم.......اگه مهتاب نبود میشه ندا رو ببینیم جای مهتاب...... واقعا انسان تنوع طلبه؟ اگه تنوع طلب نیست پس چیه؟.......حالا چرا مخصوصا بعد از ازدواج؟.........قبل از ازدواج تنوع طلبی کمتره؟.......... یعنی باید بریم دنبال تنوع طلبی که نکنه خدایی نکرده زبونم لال؛بعد از ازدواج تنوع طلبیمون گل نکنه؟ اگه هم الان تنوع طلب باشیم و هم بعد از ازدواج؛خیلی ستمه؟ این جمله خیلی داره رو اعصابم میره....اصلا یکی نیست بگه ویکتور جون ؛آخه تو دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟تو هم که معنی عشق و نفهمیدی بالام جان........آخه اگه آدم عاشق واقعی باشه میتونه مگه بعد از ازدواج با عشقش؛ تیریپ تنوع بر داره؟!!؟ .......????????.........
نوشته شده در سه شنبه 89/11/5ساعت
6:44 عصر توسط علی
نظرات ( ) |
|