اگه قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خطوط تلفن،تالارهای گفتگو و ایمیلها اشغال می شه.... همه جا پر میشه از این که: رنجوندمت،پشیمونم،منو ببخش تو را عاشقانه می پرستم مراقب خودت باش. اما بین این همه پیام یکی تکون دهنده تره: همیشه عاشقت بودم ولی هیچ وقت بهت نگفتم! پس عشق و محبت را تقدیم آنکس که دوستش داریم کنیم شاید که دیگر فردایی نباشد.
کاش آن لحظه که تقدیم تو شد هستی من می سپردم که مراقبش باش جنس این جام بلور است پر از عشق وغرور است مبادا بازیچه شود می شکند ************************************ خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایهی دیوار بگشایی لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است… همه جا عطرتو پیچیده ، تنها صدای تو را میشنوم ، جایت در کنارم خالیست شاخه گلی را به جای تو میگذارم تا دیگر جایت خالی نباشد، تا دیگر تنها نباشم... تمام احساساتم سهم تو است ، جای تو تا ابد ، تا همیشه در قلب من است کاش برایت کم نباشم ، کاش برایت با ارزش باشم تا حسرتی در دلم نماند، تا با خیال راحت قلبم عاشقت بماند قلبم تنها با تو زنده است ، تو گلی و نفس میدهی به باغچه دلم... این تمام احساسات من است ، لیاقتت بیش از اینهاست ، این تمام دار و ندار من است.... در این کویر خشک و بی محبت یافتن گلی مثل تو معجزه بود ، دیدن باوفایی مثل تو رویا بود، با تو بودن افسانه بود حالا تو یک معجزه ای در قلب عاشق من ، تو زیباترین حادثه ای که تا ابد میمانی در قلب من... کاش برایت همیشگی باشم ، همیشه همینگونه باشی و من تو را داشته باشم تو را داشته باشم برای نفس کشیدن ، برای عشق ورزیدن ، برای ماندن تو آمدی و دلم از غمها رها شد ، حالا احساساتم با تو زیبا شده ، عشق آمده و دلم غرق در امواج مهربانی هایت شده.... به تو پناه آورده ام ای چشمه زلال دلم ، به تو پناه آورده ام ای بود و نبودم ، مرا در میان خودت بگیر تا اسیر آغوشت شوم ، تا برای همیشه پشت میله های آن آغوش گرمت زندانی باشم...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |