سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین عاشق

نمی دونم از کجا شروع کنم قصهء تلخ سادگی مو

نمی دونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگی مو

چرا تو اول قصه همه دوستم میدارن

وسط قصه میشه سر به سر من میزارن

تا میاد قصه تمام شه همه تنهام میزارن

می تونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم

می تونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تا با یک نیش زبون بترکه و خراب بشه

تا بیان جمش کنن حباب دل سراب بشه

می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی

می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی

میتونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم

میتونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم

ولی با این همه حرف ها باز منم میشم مثل اونا

یه دوروغگو میشم همیشه ورد زبونها

یه نفر پیدا بشه بهم بگه چی کار کنم

با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم

من باید از کی بفهمم چه کسی دوسم داره

تو این دنیا اصلا یه عشق واقعی وجود داره...

 


نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 12:27 عصر توسط علی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ