سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین عاشق

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت 

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم 

آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت 

روز میلاد همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت 

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید 

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت 

هر  غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد 

پسری ساده که یک روز کبوتر شود و رفت

آذرنیوشان

 

خدا جون ...

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری
خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی
اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟
خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟
من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن
من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟
خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته
زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره
اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره
خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت
ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری
به تو که موندگاری.....

Another Ascent!!


نوشته شده در یکشنبه 89/11/10ساعت 10:0 عصر توسط علی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ