سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین عاشق

یاذت باشد....

یادت باشد
 
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...

حواست باشد ؛

دل شکسته ، گوشه‌هایش تیز است.

مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...

صبور باش و ساکت.....

نوشته شده در شنبه 92/9/9ساعت 2:16 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

دیشب با خدا دعوایم شد...

 

دیشب با خدا دعوایم شد...

 

   
با هم قهر کردیم ...


 

فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد  

رفتم گوشه ای نشستم ....


 

چند قطره اشک ریختم...


 

 و خوابم برد

صبح که بیدار شدم ....


 

مادرم گفت:


نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد...


نوشته شده در شنبه 92/9/9ساعت 2:11 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون بهونه همیشگی
فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیشه منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون
فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت و واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چقدر دلم تنگ برای دیدنت


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 2:50 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

میان ماندن و رفتن یکی را دوست دارم

لیک حیرانم نمی دانم کدامش را؟

فقط آنقدر می دانم میان ماندن و رفتن یکی را برگزیدن سخت دشوار است سخن را ساده تر گویم

اجل آنسو نوای شور می خواند

دل از هنگامه ی رفتن نمی ترسد

ولی هرگز نمی خواهد میان ماندن و رفتن یکی را فرق بگذارد

زمان تنگ است و در افکار می رقصد

حیاط و باغچه?کوچه نوای بچگی?بازی غبارِ زندگی?فرزند اما من نمی دانم کدامش را؟

ماندن یا که رفتن دوست می دارم؟

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

 

از جنس کدام نور بودی ستاره من؟

 

که جسارت با تو بودن در من جنبید؟

 

و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

 

...و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی

 

و این شد

 

"عاشقانه ی آرام "من و تو


نوشته شده در چهارشنبه 92/7/17ساعت 9:53 صبح توسط علی نظرات ( ) | |

   

 

من حسرت دیدار تو دارم به که گویم


 

 

  از بهر تو من ابر بهارم به که گویم

 


 
 غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم


 

 

 از نرگس چشم تو خمارم به که گویم 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/7/17ساعت 9:46 صبح توسط علی نظرات ( ) | |

 

میدونی؟؟؟؟؟؟؟؟

 

همه را امتحان کرده ام!!!!

 

قرص خواب _ روانشناس _ مدیتیشن ...

 

مسکن خنده های زورکی

 

هندزفری توی گوش و گریه کردن

 

دوستان جدید...

 

دل من این حرفها حالیش نمیشود!

 

اغوشت را میخواهم...

 


?ه روزا??


?ه شبا??



به ?ه آدم خاص? خ?ل? احت?اج دار?



گوش?تو بر م?دار? شمارشو بگ?ر?



اما م?دون? ب? فا?ده س



ا?نقدر دلگ?ر و دلتنگ? که ?هو بخودتم?ا?



م?ب?ن? خ?ره شد? به ?ه صفحه ?



خالی بی جواب



اشکات سراز?ر شدن



بعد با خودت فقط ?ه جمله م?گ?



اون همه دوست داشتن



اخرش چرا ا?نطور? شد ...؟




مادر " مرا ببخش درد بدنم بهانه بود !



کسی رهایم کرده بود...



که صدای بلند گریه ام



اشک هایت را در آورد...!!!


نوشته شده در جمعه 92/6/29ساعت 9:36 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

 

این بار دلم تنگ شده  !!!

.
.
.


برای عکس هایی که از تو گوشیم پاک کردم


برای دفتر خاطراتم که مدتهاست


دیگه چیزی توش نمی نویسم


برای کسی که مدتهاست ندیدمش


برای آدمهای حسودی که دورم


می چرخیدن و نشناختمشون


برای آرامشی که مدتیه دیگه ندارمش


برای خودم که حالا خیلی عوض شده...


نوشته شده در جمعه 92/6/29ساعت 9:32 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

گفت : بزن به سلامتی پت و مت !
گفتم : حتما به خاطره اینکه خنده دار بودن ؟
گفت : نه ، به این خاطر که تا تهش با هم بودن !

 

[تصویر:  www.roozgozar.com-012.gif]

 



نوشته شده در جمعه 92/6/29ساعت 9:24 عصر توسط علی نظرات ( ) | |

تو که نیستی زندگیم و زیر پای کی بریزم
واسه کی دلم بمیره وقتی تو نیستی عزیزم
دست سرد این زمونه دستم و از تو جدا کرد
بازی دوری و حسرت با دلای ما چه ها کرد

نگاره: ‏یه اتاق باشه …گرم گرم… روشن روشن تو باشی منم باشم کف اتاق سنگ باشه… سنگ سفید… تو منو بغل کردی که نترسم که سردم نشه نلرزم می دونی ؟ تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی… منم اومدم نشستم جلوت بهت تکیه دادم دو تا دستاتو دور من حلقه کردی بهت میگم چشماتو می بندی؟…می گی : آره چشماتو می بندی بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟ می گی : آره و شروع می کنی به قصه گفتن تو گوشم آروم آروم… قصه می گی یک عالمه قصه بلندو طولانی که هیچ وقت تموم نمی شه.......‏

عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره
همه ارزوم همینه که ببینمت دوباره
دوری تو داره اروم من و از پا در میاره
رنگ پیری زره زره تو وجودم پا میزاره


طاقت دوری ندارم تو بیا بمون کنارم
ارزونی قدم تو همه ی دار و ندارم
ای قشنگترین ترانه با تو بودن ارزوم
ای تو نیمه وجودم بی تو عمر من حروم


عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره
همه ارزوم همینه که ببینمت دوباره
دوری تو داره اروم من و از پا در میاره
رنگ پیری زره زره تو وجودم پا میزاره
نمیزارم که جدایی عشقم و از تو بگیره
چشم براه تو می مونم



نوشته شده در سه شنبه 92/6/12ساعت 11:5 عصر توسط علی نظرات ( ) | |


 

من به تو علاقمندم

دوست دارم با تو بخندم

دوست دارم که این چشامو

باتو رو دنیا ببندم

من شبها ستاره هارو

توی چشمات می شمارم

خودمو به دست گریه

روی شونه ات می سپارم

گریه هام از سر شوقه

شوق این احساس زیبا

دلخوشی به با تو بودن

کارمه هر شب همین جا

دوست دارم هر جا که می ری

با تو باشم هم قدم شم

دوست ندارم که یه لحظه

از دنیایه تو کم شم

من به تو علاقمندم

 


نوشته شده در دوشنبه 92/5/7ساعت 1:51 صبح توسط علی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ