سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین عاشق

خدا حافظ ای آرام و قرار موقتِ من

خدا می داند چقدر سخت است گفتنش

مثل عذابِ مردن

به دنبالت گریه نمی کنم مسافر من

خودت گفتی بچگی نکن به خاطر من

به بدرقه ات هم نمی آیم عزیز خسته

دلم از رفتنت بد جوری شکسته

تو نمی مانی رویاهای خوبم

اما من فقط به تو می گویم

فقط برای تو می خوانم

فقط برای تو می نویسم

از رنجی که می برم

از دردی که دارم

تو می روی و مرا در غربتِ غمگین شب

برای چیدن ستاره ای، تنها می گذاری

چقدر سخت است دست نوشته هایت را نخوانده خاک کنند

اسمت را از خاطره ها پاک کنند

چقدر سخت است که به نام عشق فریبت دهند

با بی احترامیها بهانه دستِ رقیبت دهند

اگر می خواهی من بشکنم

اگر می خواهی از ماندن حرف نزنم

برو حرفی نیست

همیشه برای رفتن بهانه زیاد است

آنچه می ماند یک دنیا غصه و یاد است

یادت باشد برای آمدن هم بهانه ای هست

خواستی بیایی، چشم اتنظارت دیوانه ای هست

برو قبل از اینکه وجودم از هم بپاشد

شاید عشق تو جای دیگر

پیش کسی بهتر باشد

برو اما فراموشم نکن


نوشته شده در سه شنبه 89/10/28ساعت 10:0 عصر توسط علی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ