سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین عاشق

روی هر چی دست گذاشتم یکی زود تر اونو برده
روی رنوشتم انگار مهر این حادثه خرده
همیشه بهم می گفتم تو دوباره دیر رسیدی
دوباره شکست و تاخیر با یه دنیا ناامیدی
گلی رو که من می خواستم یکی قبلا چیده بودش
قبل من یکی به مقصد همیشه رسیده بودش
نیمکت رو به بلوطا شد مال یه کس دیگه
آخه دیر رسیده بودم اینو یه پرنده میگه
قبل من یکی طلسم قلعه دورو شکسته
حالا رفته توی قلعه خوش و بی قصه نشسته
همیشه دیر می رسیدم حتی موقع قرارم
حالا هم واسه همینه که تو دنیا تو رو دارم
تو رو هرگز نمی دیدم اگه زود رسیده بودم
اگه اون گل و به موقع از تو صحرا چیده بودم

 

با یه قامت شکسته با نگاهی سرد و خسته

سرشو برده تو شونش یه نفر تنها نشسته

توی تنهاییش یه درده جای پای قلبی سرده

گل سرخی بوده اما حالا پژمرده و زرده

فارغ از دیروز و فرداش غرقه تو دنیای درداش

حسرتش یه عشق نابه که وفا کنه به عهداش


نوشته شده در سه شنبه 89/6/9ساعت 1:55 عصر توسط علی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ